جزئیات جدید و خوفناک از حمله به شاهچراغ | گفت به زن و بچه کاری نداریم | دستور دادند سریع برو زاهدان اما من رفتم تهران | جلیقه اش پر از فشنگ بود

عبدالله سعید ازم خواست امانتی را بدهم حامد، از صندوقچه، اسلحه و جلیقه جاخشابی را برداشتم و تحویل حامد دادم. جلیقه جای ۸ خشاب داشت که پر از فشنگ بود. خودش جلیقه را پوشید و زیپ کاپشنش را کشید بالا، اسلحه را توی کوله پشتی گذاشت و با تاکسی رفتیم جلوی در شاهچراغ. حامد لحظه رفتن، از من خداحافظی نکرد.مقاله اصلی

دیدگاهتان را بنویسید